پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
مامانیه عاشقمامانیه عاشق، تا این لحظه: 39 سال و 4 روز سن داره
عشق منعشق من، تا این لحظه: 42 سال و 1 ماه سن داره

دلنوشته های من

یه نیش ترمز...

درنگ کن صبر کن نگذر عمق فکر کن فرض کن الان بهت گفتن زندگیت داره تموم میشه واقعا چی داری که با خودت ببری فکر کن چی میخوای بگی صبر کن اگه داری خودت رو توجیه میکنی که شاید اون دنیا وجود نداره کاملا در اشتباهی چقدر واسه اون دنیات زمان گذاشتی اینقدر که کارهای این دنیات واست مهم بوده خوب دقت کن بخدا کاری نداره فرمولش خیلی ساده است قربونش برم خدا خیلی ارحم الراحمینه بابا سخت نگرفته مایش فقط همینه که غیبت نکنی تهمت نزنی دل کسی رو نشکنی حروم نخوری نماز بخونی زکات و خمس بدی همین اصلی ترین مواردش همینه حق الناس رو هم ضایع نکنی تو رو خدا یه نیش ترمز تو زندگیتون بزنین چقدر وقتتون رو صرف بچه همسر خونواده میکنین چقدر واسه خودتون وقت گذاشتین تو ا...
23 فروردين 1393

دلتنگی

دلم تنگه برای کودکیم برای اون روزایی که تموم هم و غمم بازی بود دلتنگم دلتنگ اون روزایی که مادرم موهایم را شونه میزد دست مهربانش لای موهام دلتنگ روزایی که از بدی روزگار هیچی نمیدونستم ای خدا قربونت برم چی میشد دنیا پر بود از چیزهای قشنگ دورویی بدی زشتی بیپولی و هر چی که آدم رو ناراحت میکنه وجود نداشت خیلی دلتنگم بچگی بهترین دوره ی زندگی انسانهاست تموم عشقت اینه که بازی کنی پاک و معصومانه فقط دنبال مادر هستی نمیدونم یه وقتایی خیلی ذهنم درگیر میشه واقعا این چه دنیاییه که ما داریم خصوصا تو ایران هیشکی واسه خودش زندگی نمیکنه همه فقط برای دیگران زندگی میکنن تو خیلی از ایت سایت های نی نی وبلاگ انگار فقط مینویسن که فخر بفروشن نمیدونم چرا ...
23 فروردين 1393

دلم یه دخمل ناز میخواد!

مدتیه خیلی دوس دارم سه نفره باشیم یجورایی خسته شدمه از این دو نفره بودن دلم یه بچه  میخواد البته فرقی هم نداره اول از همه سالم بودن مهمه ولی خب از اونجایی که من تو تهران غریبم البته غریب که نه دوتا از خواهرام اینجا هستن چه فایده اینقدره مسافتها تو این شهر بزرگ زیاده و گرفتاری ها هم که جای خودش رو داره بهرحال اینه که دختر خیلی دوس دارم موهاشو خرگوشی ببندم لباسای خوشجل تنش کنم ببرمش بیرون با هم عاشقانه قدم بزنیم و من مادرانه هایم را برایش تکمیل کنم عزیزم چه میشه سریعتر زمان بگذره و من و علی جان تکلیف کارو بارمون مشخص بشه و درسهامون تموم شه تا بتونیم نی نی دارشیم گاهی دلم میگیره مگه چی میشد ما یسری از مشکلات رو نداشتیم و سریعتر می تو...
6 فروردين 1393

آغاز نوروز 93

سال 92 با تموم خوبی و بدی هاش چه زود گذشت چه زود توی یه چشم بهم زدن سالها پی هم میگذرند. امروز صبح که از خواب بیدار شدم تندی صبحونه رو خوردم و رفتم بیرون تا واسه سفره هفت سینمون تور و روبان بخرم نمی دونم چرا این آخر سالی کارهامو تو دقیقه 90 انجام دادم بعد که برگشتمم خونه با همسری رفتیم پاساژ الماس تا بقیه خریدامو کردم بعدهم ناهار رفتیم خونه مادر همسرم و بعدش اومدم خونه و سفره هفت سین رو تکمیلش کردم خیلی بد نشد چون زیاد وقت نذاشتم هول هولکی چیدمش و اما به لحظات حلول سال که نزدیک شدیم یه چند آیه ای از قرآن رو خوندم ولی حیف شد چقدر دوس داشتم سوره یس را یکبار قبل تحویل سال میخوندم ولی نشد یه ساعت بعد هم رفتیم شام خونه مادر همسرم شام دعوت ...
1 فروردين 1393

این روزها ...

این روزها مدام تو این فکرم که وقتی باردار شدم واست چی بگیرم که هم خوشگل باشه و هم رنگی که تو روحیت تاثیر بد نذاره  و درکل باعث آرامشت بشه و یه رنگی که دخترو پسر نداشته باشه درحال حاضر عزیزم دلم که هنوز بوجود نیومدی این سرویس خواب رو برای عشق کوچولوی خودم در نظر گرفتم الهی اون روز بیاد و من یکسره قربون صدقت برم و خیلی تو سایت های مختلف میرم که روی هوشت خیلی کار کنم مثلا افراد تیزهوش درجه آی کیو 120 تا 140 دارن و بخاطر این خیلی واسم مهمه که موقعی اقدام کنم که کاملا ریلکس باشم چون قراره تصمیم مهمی گرفته بشه زندگی یه انسان خیلی مهمه و در قبالش هممون مسئولیم عزیزدلم آخی جون من نفس من خاله جون یه سرهمی بهم کادو داده که بذارمش توکمد و هرازگاه...
18 بهمن 1392

سلام

سلام به همه ی دوستان خوبم به آلبوم خاطرات عشق کوچولوی من خوش اومدین. چقدر شیرینه اون روزی که میام و خاطرات دردونه عزیزم رو اینجا به ثبت میرسونم من 2 سال دیگه از درسم مونده ایشالله خدابخواد سال بعد این موقع ها دیگه تصمیم میگیریم که اقدام کنیم دوس دارم شرایط کاملا مهیا باشه و استرس درس و دانشگاه هم نداشته باشم. چقدر حس مادرشدن قشنگ و شیرینه و چقدر دوس دارم هرچه سریعتر این لطف و نعمت خدا شامل حال من هم بشه البته شامل همه ، همه ی اونایی که دوس  دارن مادر بشن.   ...
13 بهمن 1392

عشق

عشق کوچولوی من با اینکه هنوز نیومدی ولی نمیدونم چرا حست میکنم چون خیلی نمونده تا اون روزی که تو در وجود من تو دل من شکل بگیری و من لحظه به لحظه شاهد رشد و تکامل تو باشم عشق من این رو همیشه از یه مامانیه عاشق داشته باش که تو زندگیت با عشق باشی و با عشق زندگی کنی تو درس تو ازدواج تو کار البته منظورم عشق واقعی هست نه هوس! عشق یه نیروی عجیب و مرموز داره که تو زندگیت هرچقدر هم بالا و پایین داشته باشه بهت یه قدرت میده که مبارزه کنی با تموم مشکلاتی که داری و امیدوارم هیچ وقت تو زندگیت هیچ مشکلی نداشته باشی شاید اغراق بنظر برسه نمیدونم اون روزی که خبر باردارشدنم رو بگیرم چه حس و حالی دارم چون اون موقع دیگه نمیدونم چطور باید زمان رو سپری کنم که...
13 بهمن 1392
1